به مناسبت سالروزٍ 18 تیر


وقت آن نیست که پا پس بکشیم/ منت میوه ی نارس بکشیم
برویم دشت کمی جنگ کنیم/ برویم لاشه ی کرکس بکشیم
خون بریزیم، کمی سرخ شویم/ برویم غسل کنیم مس بکشیم

ساکت و ساده و غمگین شده ایم /عقده ی زائد و چرکین شده ایم
آنچنان وارث این دین شده اند/ که همه کافر و بی دین شده ایم
آنقدر دزد در این قافله هست/ که به هر قافله بدبین شده ایم

مرد را کشت کمربندِ شما/ خنده ها مُرد به لبخندِ شما
بستن جاده در اصل هنوز/ اعتباری ست به پیوندِ شما
کوچه ها دفترِ انسانیتند نه گذرنامه ی پسوندِ شما
دست ها با کنه ها مرتبطند/ تا بچسبند به فرزندِ شما

دزدها یکشبه وارسته شدند/ یکشبه عالم و وارسته شدند
قلب ها گور شدند کنده شدند/ عشق ها بیل شدند دسته شدند
پشت این پنجره ها عشقی هست/ حیف این پنجره ها بسته شدند

کوچه ها خالی از احساس شدند/ خالی از عطرِ گل یاس شدند
دست هاشان که دراز است/ ولی وارث حضرت عباس شدند
چشم هاشان به شرف رحم نکرد/ قاتل نطفه ی گیلاس شدند

اشتباهست که ما مشترکیم/ اشتباهست که نون و نمکیم
مردهامان، همه را دار زدند/ ما همه چشم به راهِ کمکیم
قاصدی نیست که ما را ببرد/ تا دمِ مرگ فقط قاصدکیم

مشکل اینست که عاشق شده ایم/ بعد با شبپره صادق شده ایم
بعد با آب، خدا، آینه ها /آخرش باز منافق شده ایم
باز با دست، تبر، چلچله ها/ باز با مرگ موافق شده ایم.

"مهدی باتجربه"


پ ن : این شعر را از میانِ خاطراتِ پرشورِ نشریاتِ دانشجویی پیدا کردم
آن روز ها که هنوز صدایی بود برای اعتراض و .....
یادش بخیر!

درباره من

عکس من
آرام آرام خواهيد مرد اگر سفر نكنيد، اگر كتاب نخوانيد،اگر به صداهاي زندگي گوش فرا ندهيد، اگر آنچه مي كنيد را ارزيابي نكنيد، آرام آرام خواهيد مرد اگر بنده عادت هاي خود شويد، و هر روز بر همان مسيرهايي كه پيوسته مي رويد، برويد ... اگر مسير خود را عوض نكنيد، اگر لباس هايي به رنگ هاي مختلف نپوشيد و با كساني كه نمي شناسيد صحبت نكنيد امروز زندگي كردن را آغاز كنيد! امروز دل را به دريا بزنيد ! كاري انجام دهيد ! به خودتان اجازه ندهيد كه آرام آرام بميريد و فراموش نكنيد كه همواره بانشاط باشيد! "پابلو نرودا"