برای ع. زادمهر


ـــ آنقدر
دلتنگی هامان بزرگ شده
که دیگر
حتی در پاورقیِ روزنامه ها هم
نمی گنجیم ...
و کسی تمامِ سهمِ ما از واژه ها را
می دزد و
آن را به خبری داغِ داغ می فروشد...

ـــ آقا بنویس
همه اش تقصیرِ این دلتنگیِ غریب
بود،
و آن پنجره ی نیمه باز
که بوی آسمان می داد ....
آخر تو نمی دانی
وسوسه ی پاییز
در ذهنِ ملتهبِ شهریور
چقدر آدم را .....

ـــ روزنامه ی صبح
روزنامه ی عصر
و لبخند های دروغی که
ماسیده اند
روی صفحه ی اول ...
و آدم های کوچکی که
تنها
به اندازه ی عکس های
صفحه ی اولِ روزنامه
بزرگ اند ....

خبرش
در کوچکترین تیتر
اتفاق می افتد :
" فردی
خودش را
از ارتفاع تنهایی اش
به اعماق نیستی
پرت کرد! "

ـــ آقا ببخشید
مثل اینکه اشتباهی رخ داده،
پیامِ تبریکِ تولد را
در صفحه ی تسلیت ها
چاپ کرده اید!

درباره من

عکس من
آرام آرام خواهيد مرد اگر سفر نكنيد، اگر كتاب نخوانيد،اگر به صداهاي زندگي گوش فرا ندهيد، اگر آنچه مي كنيد را ارزيابي نكنيد، آرام آرام خواهيد مرد اگر بنده عادت هاي خود شويد، و هر روز بر همان مسيرهايي كه پيوسته مي رويد، برويد ... اگر مسير خود را عوض نكنيد، اگر لباس هايي به رنگ هاي مختلف نپوشيد و با كساني كه نمي شناسيد صحبت نكنيد امروز زندگي كردن را آغاز كنيد! امروز دل را به دريا بزنيد ! كاري انجام دهيد ! به خودتان اجازه ندهيد كه آرام آرام بميريد و فراموش نكنيد كه همواره بانشاط باشيد! "پابلو نرودا"