نخستین اعلامیه حقوق بشر
"اینک که به یاری مزدا، تاج سلطنت ایران، بابل و کشوری چهارگانه را بر
سر گذاشته ام اعلام می کنم تا روزی که زنده هستم و مزدا پادشاهی
را به من ارمغان می کند کیش و آیین دین و روش مردمان را که من
پادشاه آنان هستم گرامی بدارم و نگذارم فرمانفرمایان و زیردستان من،
کیش و آیین دین و روش مردمان دیگر را پست بدارند و یا آنها را بیازارند.
من که امروز افسر پادشاهی را بر سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و
مزدا پادشاهی را به من ارزانی کرده، هرگز فرمانروایی خود را به هیچ
مردمانی به زور تحمیل نکنم و در پادشاهی من، هر ملتی آزاد است. من
که پادشاه ایران و بابل و کشورهای رابعه هستم نخواهم گذاشت که
کسی به دیگری ستم کند و اگر کسی ناتوان بود و بر او ستمی رفت،
من از وی دفاع خواهم کرد و حق او را گرفته و به او پس خواهم داد و
ستمکاران را به کیفر خواهم رسانید.من تا روزی که زنده هستم ، نخواهم
گذاشت کسی دیگری را به بیگاری بگیرد و به او مزد نپردازد. من اعلام
می کنم که هر کسی از دودمان یا خانواده خلاف کرد تنها باید همان
کس را کیفر داد و با دیگر مردمان و خانواده او کاری نیست. تا روزی که
زنده هستم نخواهم گذاشت مردان و زنان را به نام "برده" و "کنیز" یا
نامهای دیگر خطاب کنند. از اهورامزدا می خواهم مرا (کوروش) در
تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و ممالک چهارگانه به عهده گرفته ام
پیروز گرداند. "
پی نوشت1: این مطلب رو که می خوندم یاد حرف داییم افتادم ...
میگفت وقتی مقابل کتیبه کوروش می ایستی احساس
غرور می کنی ... دلت می خواد بلند و باصلابت کلماتشو
تکرار کنی ... عظمت و شکوه پاسارگاد انگار اون تمدن
2500 ساله ی خفته رو به یادمون میاره.... و اینکه ...
پی نوشت2: مدتها پیش، یه کتاب خوب درباره ی کوروش خوندم ...
توصیه می کنم شما هم اگه فرصتشو داشتید حتماً
بخونید .. کتاب "کوروش بزرگ" نوشته ی "ژرار ایسرائل"
و ترجمه ی" مرتضی ثاقب فر" ...
0 نظرات:
ارسال یک نظر