چیزهایی هست که مزه می دهد


- " خانه ت دور است؟"

: " پشت کاروان سرای ایاغ خانه، کاشی چهل."

[ برای چی پلاک چهل؟

خانه، درخت و هر چیزی که مال ماست به مرور جزئی از ما می شود.

آدم نباید هیچ وقت تسلیم بشود و بگذارد یک کارمند دون پایه شهرداری

برایش تعیین تکلیف کند و هر کاشی ای را که خواست سر در خانه ات

بزند. من کاشی چهل را دوست دارم، نه حتی پلاک چهل را. چهل عدد

مقدسی است، علامت ایمان داشتن به چیزی است. نمی دانم، شاید هم

یک جور مبارزه طلبی است....]


[ چرا آلو خریدی؟

خیلی مزه می دهد آدم با زنی که قیافه اش آشناست، یا فکر می کند

که آشناست راه برود، حرف بزند و آلو بخورد. مخصوصاً که پاش

دمپایی صورتی باشد. شاید اصلاً دمپایی را برای همین خریده بودم...]


** چیزهایی هست که مزه می دهد/ محمدرضا کاتب




درباره من

عکس من
آرام آرام خواهيد مرد اگر سفر نكنيد، اگر كتاب نخوانيد،اگر به صداهاي زندگي گوش فرا ندهيد، اگر آنچه مي كنيد را ارزيابي نكنيد، آرام آرام خواهيد مرد اگر بنده عادت هاي خود شويد، و هر روز بر همان مسيرهايي كه پيوسته مي رويد، برويد ... اگر مسير خود را عوض نكنيد، اگر لباس هايي به رنگ هاي مختلف نپوشيد و با كساني كه نمي شناسيد صحبت نكنيد امروز زندگي كردن را آغاز كنيد! امروز دل را به دريا بزنيد ! كاري انجام دهيد ! به خودتان اجازه ندهيد كه آرام آرام بميريد و فراموش نكنيد كه همواره بانشاط باشيد! "پابلو نرودا"