1.
باران
ببار
ببار و خیابان ها را غرق کن
بر سر این چهارراه
در انتظار نوحیم.
باران ببار و تنگ حوصلگی مکن
آب، اگر از سر نگذشته باشد
کشتی نوح
نخواهد رسید.
نوح خواهد آمد
و کبوترش را
بر میدان ها و اداره های دفن شده در توفان
رها خواهد کرد
تا بر نک بانک ها بنشیند
و از رستگاری
خبر آورد.
قدری شتاب کن باران
ببین
دلال های چوب
چگونه به هر سوئی می دوند و عرق می ریزند
باران
ببار و خیابان ها را غرق کن
و فقط لامپ ها را نپوشان
که چهره ی نوح را ببینیم
ما از جماعت کشتی
فقط ابلیس را می شناسیم.
2.
پروردگارا
گریه مکن
درست می شود
اینان پیامبران شما نیستند
پیامبران شما
کتاب هایشان را خمیر کرده اند
و بر سر بازار
کاغذ می فروشند.
پی نوشت: این کتاب را دیشب گرفتم و باید بگم مثل بقیه آثاری که از جناب لنگرودی
دیدم، مجموعه ای ست دلنشین و البته قابل تأمل!
6 نظرات:
آزاده جون، سلام
اشک خدا هم در آمد. قشنگ و دلنشین بود.
اگر برای اصفهان برنامه ریزی کردی، من رو هم ببر.
بهترین ها
salam azizam
shere ghashangi bood...ey kash hamishe baran bebarad!!!
azize delam namzadie ke to fekresho mikoni nis !!!
shirini ham be roye cheshm har vaght aroosi kardam midam...
shad bashi
سلام
وبلاگم دوباره فیلتر شد...اینبارم جلوی چشمم فیلتر شد...
آدرس جدید رو برات گذاشتم...
دوست داشتی لینکم رو تصحیح کن...
به امید آزادی سبز...
سلام چرا مطالب خوبتو حذف مي كني راستي مشكل نظر دهي تو وبلاگ حل شد
سلام آزده جونم
ممنون که نظرت را گفتی.
بهترین ها
...
سخن از تاوان نیست
برای مستی و دیوانگی
شراب به لبانت ،
کهنه تر از همیشه هاست!
ارسال یک نظر