اسطوره


اسطوره نباش!
اینجا
پُر از اسطوره های بی سر است
جنازه های باد کرده،
خاطراتِ گندیده ای که تنها
وسواسِ یک ذهنِ آشفته
آن ها را نگه داشته!

اسطوره نباش!
قهرمانانِ تخیل،
همه در موزه های فرسوده ی زمان
پوسیده اند.

نگاهت را
به همین لحظه های ساده
بسپار!
همین لحظه ها که
در انتظارِ طلوع ات
بی قرارند...

چیزهای ساده و کوچک


همین چیزهای ساده و کوچک است
بدون پیرایه و دوستانه
مثل "بگذار کمکت کنم"
که گذرگاه ما را روشن می کند
و همین چیزهای لطیفه مانند، شادمانه است
"موضوع را خیلی جدی نگیر"
یا مثل "تو هم بخند، بانمک است"
همین هاست که زندگی را دل چسب تر می کند
چرا که همه ی آن چیزهای بی شمار و مشهور
آن ها که شگفت انگیزند و به اوج معیارها
مثل "نظیر ندارد"
که همه روزنامه ها نقل می کنند،
شبیه این چیزهای کوچک انسانی نیستند
که هر روز در زندگی پیش می آید
مثل "فقط به خاطر اینکه دوستت دارم"
که دلمان را تازه می کند
پس زنده باد همه ی چیزهای ساده
همه ی چیزهای "مشغله ی روزانه"
مثل "بخند و با مشکلات روبرو شو"
خداوند همه اینها را میسر کند
چیزهایی مثل "ایثار کردن و از یاد بردن"
یا که "ببین چقدر دوستت دارم"
یا کلام صمیمانه ی "من در کنار تو هستم"
اینها که به زندگی ارزش جنگیدن می دهند.

"از یک نویسنده گمنام- ترجمه:مهدی مقصودی"

روز مبادا


وقتي تو نيستي
نه هست هاي ما
چونانكه بايدند
نه بايدها ....
مثل هميشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض مي خورم
عمري ست
لبخندهاي لاغر خود را
در دل ذخيره مي كنم :
باشد براي روز مبادا !
اما
در صفحه هاي تقويم
روزي بنام روز مبادا نيست

آن روز هرچه باشد
روزي شبيه ديروز
روزي شبيه فردا
روزي درست مثل همين روزهاي ماست

اما كسي چه مي داند
شايد
امروز نيز روز مبادا
باشد!




وقتي تو نيستي
نه هست هاي ما چونانكه بايدند
نه بايدهاي ما
......

هر روز بي تو
روز مباداست !


"قيصر امين پور"

به مناسبت سالروزٍ 18 تیر


وقت آن نیست که پا پس بکشیم/ منت میوه ی نارس بکشیم
برویم دشت کمی جنگ کنیم/ برویم لاشه ی کرکس بکشیم
خون بریزیم، کمی سرخ شویم/ برویم غسل کنیم مس بکشیم

ساکت و ساده و غمگین شده ایم /عقده ی زائد و چرکین شده ایم
آنچنان وارث این دین شده اند/ که همه کافر و بی دین شده ایم
آنقدر دزد در این قافله هست/ که به هر قافله بدبین شده ایم

مرد را کشت کمربندِ شما/ خنده ها مُرد به لبخندِ شما
بستن جاده در اصل هنوز/ اعتباری ست به پیوندِ شما
کوچه ها دفترِ انسانیتند نه گذرنامه ی پسوندِ شما
دست ها با کنه ها مرتبطند/ تا بچسبند به فرزندِ شما

دزدها یکشبه وارسته شدند/ یکشبه عالم و وارسته شدند
قلب ها گور شدند کنده شدند/ عشق ها بیل شدند دسته شدند
پشت این پنجره ها عشقی هست/ حیف این پنجره ها بسته شدند

کوچه ها خالی از احساس شدند/ خالی از عطرِ گل یاس شدند
دست هاشان که دراز است/ ولی وارث حضرت عباس شدند
چشم هاشان به شرف رحم نکرد/ قاتل نطفه ی گیلاس شدند

اشتباهست که ما مشترکیم/ اشتباهست که نون و نمکیم
مردهامان، همه را دار زدند/ ما همه چشم به راهِ کمکیم
قاصدی نیست که ما را ببرد/ تا دمِ مرگ فقط قاصدکیم

مشکل اینست که عاشق شده ایم/ بعد با شبپره صادق شده ایم
بعد با آب، خدا، آینه ها /آخرش باز منافق شده ایم
باز با دست، تبر، چلچله ها/ باز با مرگ موافق شده ایم.

"مهدی باتجربه"


پ ن : این شعر را از میانِ خاطراتِ پرشورِ نشریاتِ دانشجویی پیدا کردم
آن روز ها که هنوز صدایی بود برای اعتراض و .....
یادش بخیر!

و این نیز بگذرد


عارفی را گفتند : جمله ای بگو که چون شادیم، غمگینمان سازد
و چون غمگینیم، شاد.
گفت:
"و این نیز بگذرد ..."

روزنه


بدتر از دستهای آلوده هم وجود دارد : دستهای شسته از همه چیز.
"ژان پل سارتر"

از تکامل نهراسید.هرگز به آن نخواهید رسید.
"سالوادور دالی"

باوفاترین جفت های عالم، کفش های آدمیانند.
"حسین پناهی"

هیچ عشقی با سکوت زنده نمی ماند.
"میلان کوندرا"

اگر هنوز زنده ای، برای آن است که به آنجا که باید نرسیده ای.
"پائولوکوئلیو"

از آن نترس که زندگیت پایان پذیرد، از آن بترس که هرگز آغاز نشود.
"گریس هانس"

به یکدیگر عشق بورزید اما عشق را به بند نکشانید،
بگذارید میانِ با هم بودنتان فضایی و فاصله ای باشد.
با یکدیگر بخوانید، شاد باشید اما بگذارید هر یک از
شما تنها باشد. در کنارِ هم بمانید اما نه چسبیده به هم!
"جبران خلیل جبران

درباره من

عکس من
آرام آرام خواهيد مرد اگر سفر نكنيد، اگر كتاب نخوانيد،اگر به صداهاي زندگي گوش فرا ندهيد، اگر آنچه مي كنيد را ارزيابي نكنيد، آرام آرام خواهيد مرد اگر بنده عادت هاي خود شويد، و هر روز بر همان مسيرهايي كه پيوسته مي رويد، برويد ... اگر مسير خود را عوض نكنيد، اگر لباس هايي به رنگ هاي مختلف نپوشيد و با كساني كه نمي شناسيد صحبت نكنيد امروز زندگي كردن را آغاز كنيد! امروز دل را به دريا بزنيد ! كاري انجام دهيد ! به خودتان اجازه ندهيد كه آرام آرام بميريد و فراموش نكنيد كه همواره بانشاط باشيد! "پابلو نرودا"