جیگی جیگی ننه خانم

همین که تئاتری در مشهد اجازه ی اجرای سطح شهر گرفته باشد خودش به تنهایی کلی آدم را متعجب می کند،

حالا اگر بشنوی که شهرداری ناپرهیزی کرده و چنین برنامه ای را تدارک دیده، دیگر قطعاً کنجکاو می شوی

ببینی قضیه از چه قرار است!!

این بود که امشب با جمعی از دوستان، رفتیم این تئاتر را ببینیم و اگرچه نمایشی برای رده ی سنی کودک و نوجوان بود

اما فکر کردیم برای یک عصر جمعه، تفریح جالبی خواهد بود! ... مخصوصاً اینکه اسم بامزه ای

هم داشت : "جیگی جیگی ننه خانم "

محل نمایش آمفی تئاتر کوچکی در پارک کوهسنگی بود ... والبته جمعیت منتظر پشت درهای سالن هم درحد انفجار!

بالاخره بعد از یک ساعت و نیم معطلی، موفق شدیم نمایش را ببینیم!

جیگی جیگی ننه خانم، درواقع داستان مطرب دوره گردی ست که سالها پیش توی همین شهر زندگی میکرده...

و همه او را با چندتا عروسک و دایره زنگی اش می دیده اند که در خیابانها آواز می خواند و بچه ها را سرگرم می کند.

"طبق گفته ی قدیمی تر ها،جیگی جیگی ننه خانم، مردی با قامتی متوسط، شانه های پهن ،صورتی استخوانی

وموهای بلند خرمایی رنگ بوده و محل زندگی اش هم اتاقکی غار مانند درکال (کانال) انتهای کوچه نوغان

جایی نزدیک حوالی دبیرستان حاج تقی آقا بزرگ امروزی بوده است. اما یک عامل مهمی که سبب شد که او

بیش از هر نوازنده ی دیگری در ذهن ساکنان دهه های 30 و40 مشهد بماند،ماجرای دفن او بود. براساس

روایت قدیمی ها،وقتی چند روزی اهالی محله ی نوغان، جیگی جیگی را مشاهده نکردند با توجه به اینکه او

بجز ماههای محرم و صفر که به احترام سوگواران حسینی از اتاقکش خارج نمی شد و ساز نمی زد، هر روز

در ساعات نخستین روز از کال بیرون آمده و راهی نقطه ای از شهر میشد، برای کشف علت این غیبت ناگهانی

به غارش مراجعه کردند و با جسد بی جان وی مواجه شدند. آنان با دیدن این صحنه جنازه را به غسالخانه شهر

که در میدان طبرسی قرارداشت منتقل کردند وچون مشخص نبود بستگانی دارد یا نه قرارشد شبی درغسالخانه بماند

وروزبعد یا به خانواده اش تحویل داده ویا توسط ماموران شهرداری درقبرستان گلشور که درآن زمان قبرستان

عمومی شهر بود،به خاک سپرده شود. روزبعد هنگامی که بستگان یکی از تجار معروف مشهد که جنازه اوهم

شب قبل درغسالخانه مانده است به هنگام قراردادن جنازه عزیزشان در قبرازپیش خریداری شده و برای وداع آخر،

کفن را از روی صورت او پس می زنند با صحنه ای عجیب مواجه می شوند و درمی یابند جنازه ای که آنان با خود

به حرم آورده اند جنازه جیگی جیگی ننه خانم است .این افراد ابتدا به گلشور مراجعه می کنند و وقتی می بینند

جنازه پدرشان دفن شده برای گرفتن مجوز نبش قبر به سراغ مراجع آن زمان مشهد آیات عظام سبزواری و

میلانی می روند اما هردوی این بزرگواران با خواسته آنان مخالفت می کنند تا جیگی جیگی این مطرب بدون خانواده

برای همیشه درایوان شمالی صحن انقلاب که به ایوان عباسی شهرت دارد،آرامش ابدی پیدا کند. پخش این خبر

درسطح شهر نه تنها باعث شد تا مردم حرمتی ویژه برای جیگی جیگی ننه خانم قایل شوند که عاملی شد تا

موسیقی و نمایش در بین مردم مشهد دیگر مذموم قلمداد نشده وخانواده ها از اینکه فرزندانشان گام درراه هنر

نهاده اند،سرافکنده نباشند. " (نقل از این وبلاگ)

نمایشی که امشب دیدیم تصویرگر همین روایت بود ... البته با مخلفات طنز و موسیقی و با زبانی کودکانه!

در این میان چندتا بازیگر خردسال و کودک هم بودند که اجرای نسبتاً خوبی ارائه کردند ... ولی بازیگر نقش

جیگی جیگی،اجرایی بهتر از بقیه داشت.

راستش با فضای ناامید کننده ای که در حوزه ی فعالیت های هنری این شهر وجود دارد، به نظرم واقعاً باید از

هنرمندانی که با همه ی این محدودیت ها سعی می کنند کاری در این زمینه انجام دهند، قدردانی کرد!



پی نوشت: در مجموع امشب به ما بسیار خوش گذشت! ... نمیدونم چطوریه که این جور تفریحات موقعی

که خیلی درس داری و عموماً در ایام امتحانات، خیلی بیشتر دلچسبه!


بعداً نوشت: نوزدهمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی بعد از هفت سال وقفه، با اجرای هشت نمایش
امروز(شنبه 30آبان) در مشهد آغاز شد!!! (لینک خبرش)


10 نظرات:

خاکستر ۲۹ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۳۵  

سلام دوست خوبم
مطلب جالبی بود...توی این اوضاع چنین مطلبی می تونه حال ما رو دگرگون کنه...
خسته نباشی...

شاد باشی...
به امید آزادی سبز...

سی سی وی اس ۳۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۰۱  

سلام.. امیدوارم همین جوری بهتون خوش بگذره...چون خیلی سختی کشیدین و بعد هر سختی آسانیه !!!!
این جشنواره تئاتر که توی سطح شهر تبلیغ میکنه همین تئاتره یا فرق میکنه؟
آخه خیلی تبلیغات وسیعی توی سطح شهر کرده

سی سی وی اس ۳۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۰۱  

سلام.. امیدوارم همین جوری بهتون خوش بگذره...چون خیلی سختی کشیدین و بعد هر سختی آسانیه !!!!
این جشنواره تئاتر که توی سطح شهر تبلیغ میکنه همین تئاتره یا فرق میکنه؟
آخه خیلی تبلیغات وسیعی توی سطح شهر کرده

آزاده ۳۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۵۲  

جشنواره ی تئاتر؟! اینجا؟ توی مشهد؟!
کاش عکسایی که گرفته بودم میذاشتم میدیدی اینجا وقتی میگن تئاتر، منظورشون چیه ...
نذاشتم چون کیفیت عکسا پایین بود و از طرفی هم دیدم خیلی دیگه آبروی ریزی میشه ملت این وضعیت و شرایط فعالیتهای هنری شهرمونو ببینن!

رضا سلیمان نوری ۱ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۳:۳۳  

با درود
نوشتنم برای تشکر کردن از تلاشتون برای حفظ هویت فرهنگی شهرم بود ونه اینکه بدون هماهنگی به وبلاگم اشاره کردید.بازم برای این تلاش تشکر می کنم وامیدورام افرادی مشابه شما در سطح مشهد وخراسان بزرگ هر روز بیشتر شوند تا برترین خطه ایران زمین به جایگاه واقعی خود برسد.
یا حق

ستوده ۱ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۴۸  

خوش حال شدم باهات آشنا شدم همشهری

سی سی وی اس ۱ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۵۰  

سلام...دقیق نمیدونم.... ولی پوستر های آبی رنگ داره....وقت نکردم اطلاعیشو کامل بخونم...(میدونید که وقت ندارم !)
البته هیچ وقت امکان نداره برگزاری یه واقعه خوب تو مشهد واقعی باشه!!!!

Armin ۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۴۸  

بقیه این شعر کجاست؟ همیندقدره یا ادامه داره؟

آزاده ۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۱۱  

این چند خطی که نوشتم قسمتی از
شعر ِ بلند ِ "چاووشی" سروده ی مهدی اخوان ثالث است...

درنین ۱۲ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۴۰  

سلام
ممنون از توجهتون.
من هم به همون اتفاق خوبی که در راه است ایمان دارم.
بهترین ها رو براتون آرزو می کنم.

درباره من

عکس من
آرام آرام خواهيد مرد اگر سفر نكنيد، اگر كتاب نخوانيد،اگر به صداهاي زندگي گوش فرا ندهيد، اگر آنچه مي كنيد را ارزيابي نكنيد، آرام آرام خواهيد مرد اگر بنده عادت هاي خود شويد، و هر روز بر همان مسيرهايي كه پيوسته مي رويد، برويد ... اگر مسير خود را عوض نكنيد، اگر لباس هايي به رنگ هاي مختلف نپوشيد و با كساني كه نمي شناسيد صحبت نكنيد امروز زندگي كردن را آغاز كنيد! امروز دل را به دريا بزنيد ! كاري انجام دهيد ! به خودتان اجازه ندهيد كه آرام آرام بميريد و فراموش نكنيد كه همواره بانشاط باشيد! "پابلو نرودا"