احسان شریعتی در مشهد


بعضی وقتها ارادت و علاقه نسبت به یک شخصیت ملی و مردمی که در گذشته ای
نه چندان دور تأثیر مهمی روی باورها و افکار جامعه داشته، باعث میشه آدم ناخودآگاه
دنبالِ ردِ پایی به جا مانده از این نگرش اصیل در آراء و نظرات ِ اطرافیان و نزدیکان
این شخصیت بزرگ باشه!
اما جالبه که این مساله معمولاً متفاوت با تصور ماست!
دیروز در مشهد، میزبانِ دکتر احسان شریعتی بودیم .... من حدوداً از سال دوم دبیرستان
با کتاب ها واندیشه های دکتر شریعتی آشنا شدم و از اون زمان تا حالا تقریباً اکثر کتاباشون
رو خوندم ... این شخصیت همیشه توی ذهنم به عنوان الگویی ارزشمند از یک روشنفکر مردمی
بسیار قابل احترام بوده و هست .... برای همین خیلی مشتاق بودم احسان شریعتی رو از نزدیک
ببینم و صحبتهاشو بشنوم ...
اولین چیزی که با شروع سخنرانی توجهمو جلب کرد، ته لهجه ی سبزواری ِدکتر بود ....
دقیقاً شبیه پدرشون! ....و طنز کنایه داری که لابلای حرف هاشون بود، چیزی که توی آثار
دکتر شریعتی هم زیاد باهاش برخورد می کنیم ...
اما گذشته از این دو تا شباهتی که گفتم و قسمت هایی از نظرات ِمکتوبِ خود دکتر شریعتی که
پسرشون بین صحبت هاش گاهی اونها رو یادآوری می کرد، به نظر می رسید فاصله معناداری
هست بین تفکرات این پدر و پسر ....
نمی دونم، شاید هم شرایط مکانی و زمانی ایجاب می کرد اینطور صحبت کنند ... اما لااقل برای من
اصلاً قانع کننده نبود!
در طول سخنرانی و پرسش و پاسخ، در عمق هیچ موضوعی وارد نمی شدند .... جواب ها
تقریباً سطحی بود وتا حدودی محافظه کارانه!و این کاملاً متضاد بود با اون کلام جسورانه و
نگاه ِ عمیقی که در دکتر شریعتی سراغ داریم ...
شاید خنده دار باشه ولی از دیروز دارم به این فکر می کنم که اگر دکتر شریعتی الان زنده بود
با توجه به شرایط الان جامعه،آیا با همون جسارت و قاطعیت از حرف ها و کتابهاش دفاع می کرد؟ ...
یا نه، آدم محافظه کاری میشد که مردم رودعوت می کرد نسبت به سرنوشت سیاسی مملکتشون
تعهد داشته باشن و انتخاب کنند بین بد وبدتر، وقتی انتخاب خوبی وجود نداره؟! اونوقت دکتر شریعتی
کدوم طرفی میشد؟ اصلاح طلب؟ دوم خردادی؟ چپی؟ راستی؟ اصولگرا؟ ...
آیا باز هم می تونست با "تشیع علوی و صفوی" اش پایه های منبرها رو متزلزل کنه؟ می تونست
فریادِ تشیع سرخ سر بده؟ می تونست از مثلث زور و زر وتزویر بگه؟ ....
یعنی واقعاً اینو میشه پذیرفت که اساس ِتفکرات انسان های بزرگ رو هم شرایط جامعه تعیین
می کنه؟ ... و اگه معیارهای مطلوبیت جامعه به حداقل خودش رسیده، روشنفکر هم باید همراه
عامه مردم از آرمان های عدالت خواهانه ش تنزل کنه؟
صحبت های احسان شریعتی ... بحث های دوستانی که هنوز امیدوارند به اصلاحات و
مردان سیاست ... رنج های روزانه ی مردم ... دغدغه های ذهنی خودم ... مواجهه یا اینهمه تضاد،
آدم رو نگران میکنه نسبت به آینده ای که در پیش رو داریم!

بی ربط نوشت1: با توجه به اینکه چند وقت دیگه نمایشگاه کتابه، خیلی
خوشحال میشم اگه کتاب خوبی خوندید یا قلم نویسنده ای به نظرتون جالب اومده،
بهم معرفی کنید آخه تو زمینه ی کتابشناسی هر چقدر بدونی بازم کمه!
بی ربط نوشت 2: یه آهنگی هست که من همیشه خیلی دوستش
داشتم ... فکر کنم سالهای آخر دبیرستان بود که اینآهنگ رو گوش می کردم ...
امروز بعد از سالها دوباره به دستم رسید ... اگه دوست داشتید میتونید برید به
این لینک و دانلودش کنید!
بی ربط نوشت 3: من حتی اگر در اوج ِ تنهایی و دلتنگی باشم، باز هم
حاضر نیستم با یک آدمی که حرمتِ کلامش رو نگه نمی داره حرف بزنم،
حالا با هر توجیهی که برای این برخورد بدش داشته باشه حتی عصبانیت!
( این از هفته ی پیش توی دلم مونده بود. باید می گفتم! )

درباره من

عکس من
آرام آرام خواهيد مرد اگر سفر نكنيد، اگر كتاب نخوانيد،اگر به صداهاي زندگي گوش فرا ندهيد، اگر آنچه مي كنيد را ارزيابي نكنيد، آرام آرام خواهيد مرد اگر بنده عادت هاي خود شويد، و هر روز بر همان مسيرهايي كه پيوسته مي رويد، برويد ... اگر مسير خود را عوض نكنيد، اگر لباس هايي به رنگ هاي مختلف نپوشيد و با كساني كه نمي شناسيد صحبت نكنيد امروز زندگي كردن را آغاز كنيد! امروز دل را به دريا بزنيد ! كاري انجام دهيد ! به خودتان اجازه ندهيد كه آرام آرام بميريد و فراموش نكنيد كه همواره بانشاط باشيد! "پابلو نرودا"