نیمه ی گمشده


" من شنیده بودم که آدم وقتی نیمه ی گمشده ش رو پیدا می کنه، یک نگاه کافیه

تا اون محبت، خودشو نشون بده ...هیچوقت باور نمی کردم که واقعاً اینطوری باشه ...

ببینید خانم! نه من بچه ام و نه شما ... هر دومون آدمهای پخته و بالغی هستیم ..

خواهش می کنم به حرفام گوش کنید، ضرر نمی کنید ... میدونم که جسارت کردم

توی محله، اینطوری مزاحمتون شدم، اما خواهش می کنم صحبتام رو بشنوید بعد

تصمیم بگیرید.... من اصلاً قصد مزاحمت ندارم ... لطف کنید با این شماره یه تماس

بگیرید... من حتماً باید باهاتون صحبت کنم .. اینجا نمیشه...

توی محل، صورتِ خوشی نداره ... "

فکرش را بکن!در حالی که سنگینی ِ کتاب قطور تاریخ تمدن ویل دورانت (که به توصیه

دوستی از کتابخانه ی آن سرشهر گرفته ای) را هِی توی دستت جابجا می کنی و

عجله داری که زودتر به خانه برسی، یکی دارد قدم به قدم ات می آید و این حرفها را

تحویلت میدهد! بعدش با چند قدم بلندتر جلو میزند و مقابلت می ایستد، تکه کاغذ

کوچکی را که فقط یک ردیف شماره با عجله روی آن نوشته شده، محتاطانه به طرفت

می گیرد و چندبار آهسته می گوید "خواهش می کنم" ...

کاغذ را که ازش میگیرم، تشکر میکند و از همان راه برمی گردد ...

صدای ماشین بازیافت شهرداری از کوچه پشتی می آید...

برمی گردم و یکبار دیگر به آن کاغذ زرد مچاله شده روی زباله های بازیافتی کنار خیابان،

نگاه می کنم ... از تصور آن چهره ی گِرد با عینک آفتابی که نصف صورتش را پوشانده و

آنقدر جدی حرف میزند که انگار دارد موضوع کاری مهمی را توی یک جلسه رسمی مطرح

می کند، و بیش از همه، از آن "نیمه ی گمشده" گفتنش، خنده ام می گیرد!

واقعاً همینمان هم مانده بود که نیمه ی گمشده مان را توی خیابان، زیارت کنیم !!!!!!

پی نوشت: این کتاب تاریخ تمدن را تازه شروع کردم، خیلی جالبه ... فقط نمیدونم

چندسال طول میکشه تا آدم 14جلد 1200 صفحه ای را با اون خط ریز بخونه!



4 نظرات:

Unknown ۳۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۴۸  

ای بابا حالا چرا انداختی دور من که اگر یک دختری چنین شمارهای بده قوری بهش زنگ می زنم

درنین ۳۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۰۰  

آزاده جون، سلام

یک سوال اساسی‌؟

واقعا آدم باید نیمه گمشده را کجا پیدا کند؟؟؟؟

بهترین ها

درنین ۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۸  

آزاده خانومی، سلام

حرف‌های شما همگی‌ متین و مقبول، ولی‌ حالا اگر آدم نخواست از بین کسانی‌ که باهاشون مناسبت داره شبیه پیدا کند
یا این که فقط یک بار دیده و خوشش اومده، صحبت کند و ببیند چه قدر شبیه هستند، راه حل چی‌ است.

این قدر هم از این کتابها نگو، دل من آب شد، رفت، بی‌ دل بشم، دیگه دردی بد تر از این نیست، از دست تو .

بهترین ها

درنین فیلتر شده ۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۵۶  

آزاده جونم ، سلام

فکر کنم من فیلتر شدم،

یک تغییراتی دادم، می‌خواستم ببینم

هنوز فیلتر هستم یا نه.

اگر تونستی بهم خبر بده.

dornin88@yahoo.com

بهترین ها

درباره من

عکس من
آرام آرام خواهيد مرد اگر سفر نكنيد، اگر كتاب نخوانيد،اگر به صداهاي زندگي گوش فرا ندهيد، اگر آنچه مي كنيد را ارزيابي نكنيد، آرام آرام خواهيد مرد اگر بنده عادت هاي خود شويد، و هر روز بر همان مسيرهايي كه پيوسته مي رويد، برويد ... اگر مسير خود را عوض نكنيد، اگر لباس هايي به رنگ هاي مختلف نپوشيد و با كساني كه نمي شناسيد صحبت نكنيد امروز زندگي كردن را آغاز كنيد! امروز دل را به دريا بزنيد ! كاري انجام دهيد ! به خودتان اجازه ندهيد كه آرام آرام بميريد و فراموش نكنيد كه همواره بانشاط باشيد! "پابلو نرودا"